اسرائیل با کشتن هیثم به خامنهای هشدار داد هر زمان اراده کنیم، بر سرتان نازل میشویم
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۶ آذر ۱۴۰۴ برابر با ۲۷ نُوامبر ۲۰۲۵ ۱۰:۱۵
در خانه پدری آنقدر صنم طباطبا داریم که یاسمن نیمهایرانیــنیمهلبنانی در جمعشان گم است. چنین است که لبنانیها این نام را «طبطبایی» میخوانند. در ایران، معمولا ساداتی را که از دو طرف به اهل بیت میرسند، طباطبایی میخوانند.
اگر کسی نسبش به فرزند حکیم و خردمند علی، امام اول شیعیان، یعنی محمد حنفیه، رهبر فرقه کیسانیه برسد، سید نیست. سید اصیل آن است که از بطن زهرا و پشت علی شکل گرفته باشد. این هیثم هم از این دست سادات بود.
قصه زندگی او شبیه به زندگی فرزندان آن سیچهل جوان مذهبی و بعضا چپ دهه ۱۳۴۰ است که برای آموزش نظامی و یادگیری فنون چریکی، نخست به اردن و بعد از ۱۹۷۰ به بیروت رفتند. اغلب اینها در بریگاد خارجی جنبش فتح در اردوگاه تل الزعتر آموزش دیدند. بعضی به ایران بازگشتند، شماری هم یا جذب «افواج المقاومه الاسلامیه» (امل بعدی ) شدند یا با شروع جنگهای داخلی در لبنان بین مسیحیان و فلسطینیها و چپهای لبنان، سلاح را زمین گذاشتند و اغلب با دختری شیعه در جنوب لبنان ازدواج کردند و در مزرعه یا دکان پدر یا برادر همسرشان، مشغول به کار شدند.
پدر هیثم هم یکی از اینها بود. به قول دوستم، عماد الامین، هیثم در خانه پدربزرگ لبنانیاش به دنیا آمد و در مدرسه نبعه که بچه شیعههای طبقه متوسط آنجا درس میخواندند، دو سه سالی درس خواند. بعد با خانواده به صور رفت و همانجا بود که در مدرسه خلیل، با واژگانی تازه روبرو شد: شهید، مقاومت، امام موسی صدر، زعیم شیعیان، شیعه محروم از همهچیز با وجود داشتن اکثریت و… .
ذهنیت این کودک با این واژگان و سپس مجالس عاشورا بهخصوص مجلس حسینیه صور با حضور امام صدر، شکل گرفت. در این زمان، همه جا سخن از انقلاب ایران بود، اما با غیب شدن امام موسی صدر در جریان سفر به لیبی، صفت یزید زمانه دربست نصیب سرهنگ معمر القذافی شد. چمران هم از لبنان رفت و حسین الحسینی، محبوب مردم لبنان، جایش را گرفت که با پیروزی انقلاب، سفری به ایران کرد تا ضمن دیدار با «امام تازه»، با چمران هم دیدار کند.
در اینجا لازم به توضیح است که حسین الحسینی، به هیچ روی زیر بار فشارهای تهران برای نظامی کردن جنوب لبنان و اعزام جوانان شیعه برای آموزش نظامی و عقیدتی نرفت و با تشکیل حزبالله مخالفت کرد. بعد از ورود نبیه بری به صحنه سیاست شیعیان و حمایت سوریه از بری، الحسینی از ریاست امل کنار رفت، اما همچنان رئیس پارلمان باقی ماند تا معجزه طائف و پایان جنگ داخلی لبنان را رقم زند. امروز او را در لبنان پدر طائف و استقلال نوین میخوانند. او آخرین سیاستمدار بزرگ شیعه لبنان بود که با خمینی بیعت نکرد و به کنار رفتن از پارلمان لبنان تن در داد.
حسین الحسینی در سخنرانی تاریخی خود، یادآور شد که لبنان فروشی نیست (اشاره به فشارهای سوریه برای استقرار ارتش در لبنان و تلاشهای محتشمیپور، سفیر رژیم در دمشق برای مصادره اراده شیعه در لبنان). او در سال ۱۹۹۲ با سربلندی به ابدیت پیوست و نامش در جمع مردان استقلال لبنان به جا ماند.
هیثم علی طباطبایی معروف به ابوعلی طباطبایی در چنین فضایی رشد کرد و به مدرسه رفت و چون امل دیگر به سازمانی تا گلو وابسته به سوریه، بدل شده بود، گروه شباب یا نوجوانان امل به حزبالله پیوستند؛ جایی که ابوعلی با هادی، پسر حسن نصرالله، آشنا شد.
به گفته عمادالامین، دوست شیعه لبنانیام و از مخالفان سرسخت حزبالله، هیثم و هادی با وجود تفاوت سنی، سخت به هم پیوند خوردند. هادی سال ۱۹۹۷ به دست اسرائیلیها به قتل رسید، اما پیش از آن، هیثم را به پدر معرفی کرد.
مطابق یک فرمول ثبتشده، هیثم به تهران فرستاده شد. دو سال آموزشهای نظامی سخت در مرکز آموزش ثارالله، آموزش قدس رشت، خاتم الانبیا و منجیل و آموزش ایدئولوژیک در قم، تهران و مشهد از او فرماندهای آگاه و مقتدر و در عین حال مطیع حاج قاسم سلیمانی و حسن نصرالله ساخت. او دوستی دیرینهاش را با عماد مغنیه، فرمانده ارشد حزبالله لبنان، و علی کرک حفظ کرد. این هر دو پیش از او طعمه اسرائیلیها شدند و او دوم آذر در حمله نیروی هوایی اسرائیل به آپارتمانی در حاره حریک بیروت به همراه یکی از فرماندهان سپاه معروف به حاج سبحان و چهار تن از معاونان و دستیارانش، کشته شد.
هیثم، فرمانده یگان رضوان که به ابوعلی طباطبایی یا «ابوعلی رضا» معروف بود، پس از نعیم قاسم، دومین مقام ارشد حزبالله از نظر رده بندی اداری و از نظر نقش عملیاتی، نفر اول محسوب میشد. خامنهای بازتوانی و تقویت نظامی حزبالله را بر عهده او گذاشته بود و به همین دلیل مرگ او ضربه سنگین دیگری، نه فقط به حزبالله، که به شخص خامنهای، تلقی میشود.
یادمان باشد نعیم قاسم همیشه یک روضهخوان و وکیل خامنهای برای کسب وجوهات بود و هست و هیثم عملا جای نصرالله نشسته بود. بدین ترتیب اسرائیل طی یک سال اخیر سه رهبر حزبالله را کشته است: حسن نصرالله، هاشم صفیالدین و حالا هیثم الطباطبایی.
سوابق نظامی و خانوادگی
هیثم علی الطباطبایی مسئول بخش تهاجم یگان رضوان بود. وزارت خارجه آمریکا برای اطلاعات در مورد او تا پنج میلیون دلار پاداش گذاشته بود.
طباطبایی پس از کشته شدن علی کرکی، جایگزین او و فرمانده جبهه جنوبی حزبالله شد و نفر دوم حزبالله پس از نعیم قاسم بود. او در عملیاتهایی علیه ارتش اسرائیل و متحدان آن شرکت داشت. از سال ۱۹۹۶ تا آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، مسئول محور نبطیه و از فرماندهان عملیات اسارت در برکهالنقار در مزارع شبعا بود. پس از آن، از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ مسئول محور الخیام شد و در جریان حمله ژوییه ۲۰۰۶، رویاروییها با اسرائیل را فرماندهی کرد.
روایت مرگ
آوی اشکنازی، خبرنگار نزدیک به دولت اسرائیل، با تخصص ویژه در امور نظامی، کشتن هیثم را چنین وصف کرده است: این ترور با استفاده از یک جنگنده و با مهمات نقطهزن انجام گرفت و موشک یکی از طبقات ساختمان ۱۰ طبقه را هدف قرار داد. این خبرنگار همچنین اعلام کرد که ترور مذکور با موافقت مستقیم بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، انجام گرفت.
به نوشته او در روزنامه معتبر معاریو، با آنکه فرمانده نیروی هوایی اسرائیل اعلام کرد این مهمات برای هدف قرار دادن دقیق افراد استفاده شدند، وزارت بهداشت لبنان از کشته و زخمی شدن بیش از ۲۱ نفر در این تهاجم سخن میگوید.
بنا بر گزارش منابع اسرائیلی، این فرمانده که به «مرد سایه» حزبالله معروف بود، کمی پیشتر از محل قبلی خود وارد طبقه چهارم ساختمان شد و در عرض یک ساعت با موشک هواپیمای اسرائیلی ترور شد.
واکنش مقامهای رژیم به قتل هیثم البته مثل همیشه پر از شعار و تهدید بود؛ لاریجانی از مواجهه گفت و محسن رضایی، ملقب به «ابو شکست»، از پایان صبر و فرماندهان آبروباخته سپاه هم از انتقام.
نعیم هم ادعا کرد که بهموقع جواب اسرائیل را خواهیم داد. با این همه ستاد فرماندهی کل سپاه بر این باور است که خویشتنداری موجب رستگاری است و تهدید مالیات ندارد. پس بچرخ تا بچرخیم.
از سید علی خامنهای بیش از این انتظار نداشته باشید. اسرائیل با کشتن هیثم به خامنهای هشدار داد هر زمان اراده کنیم، بر سرتان نازل میشویم. پیدا است که دوران غیبت صغرای «مقام معظم» تمدید خواهد شد و ملت همیشهدرصحنه گرفتار بیبرقی، بیآبی، هوای آلوده و تورم، دست به دعا است که هیثمها هرچه زودتر شکار شوند و تعداد اعضای هیئت نانخورهای ولی فقیه در بیروت و یمن و نجف کمتر شود، شاید این وسط گرده نانی نیز به صاحبخانه ایرانی برسد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.